تقدم وانموده ها:چرا در رسانه فراواقعیت بر واقعیت غلبه می کند؟
فلسفه و رسانه/یادداشت اختصاصی
اکنون باید به این نظام که در این چند یادداشت ترسیم شد نکتهای مهم را اضافه کنم: وقتی در فرآیند وانمود، فراواقعیت از وانموده ها ساخته شد، یعنی جهانی از نشانههایی که دیگر نسخه اصلی خود را ندارند، آن وقت فراواقعیت از خود واقعیت واقعیتر به نظر می رسد. یا به بیان بهتر، مرز میان واقعیت و فراواقعیت دیگر مشخص نیست و نمی توان تعیین کرد کجا فراواقعیت است. همه چیز واقعی به نظر می رسد.
بودریار این مسأله را با مثال داستانک «از انضباط علمی» توضیح می دهد. امپراتوری که در آنچنان به نقشه کشی اهمیت میدادند که نقشه را دقیقاً به اندازه خود سرزمین کشیدند؛ سپس این علاقه به نقشه کشی در نسل های بعد کمرنگ میشود و این نقشه بزرگ از باد و باران تحلیل می رود. در نهایت این نقشه فرسوده میشود و همراه با آن سرزمین امپراتوری کم می شود. چون آن چیزی که مرزهای امپراتوری را مشخص میکند همان نقشه است. از این رو، نقشه مقدم بر سرزمین اصلی می شود.
فراواقعیت و وانموده های آن مانند آن نقشه هستند که دیگر بازنمود چیزی در بیرون نیستند، بلکه خودشان اصلی شده اند. آنچه که وانموده ها و نظام نشانهها را بازتولید میکند رسانهها هستند: روزنامه، تلویزیون و مهم از همه فناوری ارتباطات و فضای مجازی. دیگر ما نمیتوانیم بگوییم که رسانه واسطه ما با جهان خارجی است بلکه میتواند خودش بدون هیچ مرجع بیرونی به حیات خود در فراواقعیت ادامه دهد. آنگاه ما تحت تاثیر این نظام نشانه ای ممکن است حتی چیزی که واقعی نیست را واقعی بپنداریم. این موضوع شامل همه چیز می شود، از جمله سیاست، که بخش بزرگی از زندگی انسان امروزی را احاطه کرده است؛ حتی هژمونی آمریکا و غرب که تحت عنوان سلطه رهایی بخش مداوم در حال بازتولید است. در واقعیت اتفاقی که می افتد چیز دیگری است: روی زمین ممکن است اتفاقات کوچک رخ دهد اما وانموده های آن در رسانه چیز دیگری است. مانند مورد جنگ اول خلیج فارسی، یا اگر نخواهیم دور برویم بسیاری از برنامه های سیاسی که در رسانه ها و تلویزیون و فضای مجازی به گونه ای دیگر بازنمایی می شود. نمونه روشن آن شورای امنیت سازمان ملل است که وظیفه پاسداری از صلح و امنیت جهانی را به عهده دارد اما در اکثر موارد چنین کاری نمی کند. در یادداشت بعد نمونه های بیشتری را بررسی خواهیم و بحث را کاربردی خواهیم کرد.